نشر سرو سیمین « پس من به سربازان خود دستور خواهم داد که به جای خشت از جمجمههای شما مردان عاشق مقبره مناره ساز کنند و به جای خاک میان خشت از خون بکر دخترانتان خاک را گلگون گل کنند تا جمجمهها بر هم استوار شود. آنوقت همیشه بر سرهایتان خاک، بر دیدگانتان خون خواهد بود و بینیاز میشوید از خاک برسرکردن و قمهزدن و خون دیده ریختنچنین من به دین خود عمل میکنم و عزاداری شما را تکمیل و مقبرهتان را مهیا میکنم و » این داستان باد است. داستان آتش و خاک و خون، داستان شهری نزدیک به اصفهان بربادرفته، به خون نشسته و بر خاک افتاده که لهیب آتشش از هشتصد هجری شمسی از پس بازوهای شهر تا به امروز میآید. نمایشنامه «تیمور» شارمین میمندینژاد نژاد
نظرات
شما هم درباره این محصول نظر خود را بنویسید. برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.